سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسرکم! ... برادرت را به اعتماد دوستی میان خودتان، ضایع مکن ؛ زیرا آن که حقّش را ضایع کرده ای، برادرت نیست . [امام علی علیه السلام ـ در وصیّت خویش به فرزندش محمّد حنفیه ـ]
چه دلیلی بر عدم تناسخ دارید؟ - عرفان gnosticize و جنبش های نوپدید معنوی
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • از کجا می گویید تناسخ صحیح نیست . نه در قرآن در این باره حرفی به میان آمده است نه دلیلی از کسی شنیدیم . واقعا اگر دلیلی بر رد تناسخ دارید بگویید.

     

    دوست عزیزم ، بر اساس قاعده عقلایی اصالت عدم ، من برای عدم تناسخ نباید دلیل بیاورم. بلکه آنان که می گویند تناسخ هست باید دلایل محکمی را ارائه کنند . اما با وجود این که دلایل محکمی از قائلین به تناسخ ندیده ام باز هم برای شما دوست خوبم در مورد تناسخ توضیحاتی را ارائه می دهم .

     

    «تناسخ»، از ریشه «نسخ» و نسخ به معناى نقل است که داراى دو ویژگى است: 1. تحول و انتقال 2. پى در پى بودن دو پدیده که یکى جانشین دیگرى گردد.

    نسخ در فقه به برطرف شدن حکمى به وسیله حکم دیگر، گفته مى شود که دو ویژگى بالا، در آن موجود است. در حالى که در علم کلام، درباره تناسخ، تنها به ویژگى اول اکتفا شده است; براى مثال، مى گویند تناسخ این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود که در اینجا تحول و انتقال هست، ولى حالت پى در پى بودن که یکى پشت سر دیگرى بیاید، وجود ندارد.

                قائلان به «نسخ» مى گویند: روح از اول با نبات همراه بوده تا به مرحله روح حیوانى مى رسد و پس از آن به روح انسانى منتقل مى شود و پس از مرگ و جدایى روح از بدن، بار دیگر همان روح، به نبات، حیوان و روح انسان دیگر تبدیل شده و این حالت همواره ادامه دارد; البته مطالب بسیارى در این باره گفته اند که جهت اختصار از بیان آن ها صرف نظر مى کنیم.

                فلاسفه متعالیه و حکماى فعلى با توجه به حرکت جوهرى مى گویند: روح انسانى، «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است; یعنى نبات در سیر حرکتى خود (مبدل شدن قوه به فعل) به نطفه تبدیل شده و نطفه به خون بسته و خون بسته به مضغه (چیزى شبیه به گوشت جویده شده) و مضغه به استخوان و گوشت روى آن و پس از این مرحله، به روح تبدیل مى شود; به عبارت دیگر، بدن پس از تکمیل شدن در چهارماهگى و پس از شأنیت دریافت روح با یک جهش، ماده به روح تبدیل مى شود: «ثُمَّ جَعَلْنَـهُ نُطْفَةً فِى قَرَار مَّکِین ; ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَـمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَـمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَـهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَــلِقِینَ ; (مؤمنون 12 ـ 14) و ما انسان را از عصاره اى از گل آفریدیم، سپس او را نطفه اى در قرارگاه مطمئن (= رحم) قرار دادیم; سپس نطفه را به صورت علقه (= خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (= چیزى شبیه گوشت جویده شده) و مضغه را به صورت استخوان هایى درآوردیم و براستخوان ها گوشت پوشاندیم و سپس آن را آفرینش تازه اى دادیم; پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است.»

                دانشمندان و فیلسوفان مسلمان در بحث هاى مربوط به نفس، درباره بطلان اندیشه تناسخ بحث هاى گسترده اى دارند که نقل آن ها در این مجال اندک نه ضرورت دارد و نه سازگار است; لذا تنها به بررسى بطلان این نظریه از دیدگاه قرآن و روایات، بسنده مى کنیم.

                خداى متعال در آیات 99 و 100 سوره مؤمنون مى فرماید: «حَتَّى إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَــلِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَ مِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ; (آن ها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرا رسد، مى گوید: پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آن چه ترک کردم (و کوتاهى نمودم )عمل صالحى انجام دهم! (ولى به او مى گویند:) چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید (و اگر باز گردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند».

    این آیه دلیل روشنى بر بطلان عقیده تناسخ است آیه به صراحت از عالمى غیر از دنیا که روح، پس از مرگ و جدا شدن از بدن بدان جا خواهد رفت، یاد مى کند.

    در این آیه به بدکارانى که درخواست مهلتى دیگر مى کنند، جواب رد داده، آنان را از فرصتى دیگر و زندگى مجدد در دنیا ناامید مى سازند.

                خداى متعال در آیه اى دیگر، گفتار گناهکاران را چنین نقل مى کند: «قَالُوا رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوج مِّن سَبِیل;(غافر،11) مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قیامت و آگاهى بر خشم خداوند نسبت به آن ها، از خواب غفلت طولانى خویش بیدار مى شوند و در فکر چاره افتاده، مى گویند: «پروردگارا! ما را دوبار میراندى و دو بار زنده کردى و ما در این مرگ ها   و حیات ها همه چیز را فهمیدیم، اکنون به گناهان خود اعتراف مى کنیم، آیا راهى براى خارج شدن از دوزخ (و بازگشت به دنیا و جبران مافات )وجود دارد؟!

    چنان که دیده مى شود، سخن از دو مرگ و دو زندگى و حیات است (مراد از دو مرگ و دو زنده شدن مى تواند مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ و زنده شدن در برزخ و زنده شدن در قیامت باشد) این در حالى است که بر اساس نظریه تناسخ، ارواح انسان ها ده ها بار و صدها بار، بلکه بیشتر از آن، به زندگى دنیوى باز مى گردند.

                در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز از تناسخ بسیار سخن به میان آمده است که در جای خود توضیح خواهیم داد . مثلا در روایتى آمده است که امام علیه السلام در پاسخ کسى که از «تناسخ» پرسیده بود، فرمود: «من قال بالتناسخ و هو کافر بالله العظیم، یکذب بالجنة و النار; هر کس به تناسخ معتقد باشد، به خداوند بزرگ کافر است و بهشت و جهنم را انکار مى کند.»

     



    طباطبایی ::: شنبه 86/4/16::: ساعت 11:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 1
    بازدید دیروز: 26
    کل بازدید :107623

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    چه دلیلی بر عدم تناسخ دارید؟ - عرفان gnosticize و جنبش های نوپدید معنوی

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >> فهرست موضوعی یادداشت ها <<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن