مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی: فرقه صوفیه و مذاهب منسوب به آن از فرقههای باطل است
|
متن این استفتاء، به این شرح است:
صوفیه و همه مذاهب منسوب به آن از فرقههای باطل و غیر صحیح است و ائمه معصومین علیهمالسلام شدیداً از چنین مسلکی بیزاری جستهاند و اساساً تفکیک دو عنوان شریعت و طریقت از بدعتهایی است که اینان احداث نمودهاند و ما غیر از شریعت که همان کتاب، سنت، اجماع و عقل است، چیز دیگری به نام طریقت نداریم و جعل این عنوان برای تضعیف اصل شریعت و بیاعتنایی به آن است، از این جهت شرکت در مکانهای مربوط به این گروه خصوصاً خانقاه جایز نیست و جوانان عزیز بدانند که اسلام حقیقی و معرفت حق تعالی و قرب به او جز از طریق تمسک به قرآن و به پیروی از ائمه معصومین علیهمالسلام امکان ندارد، فهم این دو منبع نیز جز از طریق کسانی که آشنا به آن هستند و عمر خود را در فهم آن سپری نمودهاند، یعنی علما و مجتهدین میسر نیست،از این جهت است که در زمان غیبت، مردم موظف شدهاند با رجوع به علما و فقها گرفتار چنین مذاهب باطلی نشوند.
در یکی از وبلاگ هایم و در کلوب حکم شرعی فرقه مدعی عرفان ،یعنی شاه نعمت الله ولی را از دفتر مرجع بزرگ حضرت آیت الله مکارم آورده بودم .
استفتاء از دفتر آیت الله مکارم شیرازی در مورد فرقه شاه نعمت الله ولی:
عدّه زیادى از اهالى یکى از شهرهاى فارس، از قدیم الایّام به فرقه تصوّف گرویده اند و همواره بر اساس رهنمود اقطاب و بزرگان این مسلک و روش هاى مختصّ خود عمل نموده اند; حقیقت این است که رونق خانقاه در این محل بیش از یک مسجد است و کتاب هایى چون مثنوى مولوى، دیوان حافظ، بوستان و گلستان سعدى، نیز بر قرآن و سایر کتابها برترى دارد، تا این که پس از پیروزى انقلاب اسلامى و اعزام روحانیّون در ماه مبارک رمضان و محرّم الحرام، صحبت از بطلان این مسلک به میان آمد، مستدعى است نظر خود را نسبت به این گروه، که از فرقه شاه نعمت الله ولى مى باشند، اعلام نمایید.
پاسخ از دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مده :تمام فرق صوفیه گرفتار اشتباهات و انحرافاتى هستند و اکنون که به حمدالله اهالى محترم آن منطقه روشن شده اند، لازم است خانقاه را تبدیل به مسجد کنند و همانند سایر مسلمین و شیعیان خالص و مخلص على(علیه السلام) و یازده فرزند معصومش(علیهم السلام)، برنامه هاى دینى را انجام دهند و از گذشته خود توبه کنند. خداوند همه طرفداران حق را ثابت قدم نگهدارد و توفیق دهد.
آقایی که ظاهرا از این بابت ناراحت هم شده بود، نوشته بود :
(یا آن آقا نفهمیده چه پرسیده ، یا این آقا نفهمیده چه از او پرسیده اند ، یا هر دو.)
و
پاسخ دادم :
دیوانه ای در تیمارستان هیاهو راه انداخته بود. دکتر هم در مقام معاینه ازش پرسید تو اینجا چه کار می کنی؟ برای چی آوردنت اینجا؟
گفت : من معتقد بودم که تمام مردم دنیا دیوانه اند . مردم هم معتقد بودند که من دیوانه ام. ولی از آنجا که زور آنها بیشتر بود، سر از اینجا در آوردم.
و
با
!! سواد !!
از کجا می گویید تناسخ صحیح نیست . نه در قرآن در این باره حرفی به میان آمده است نه دلیلی از کسی شنیدیم . واقعا اگر دلیلی بر رد تناسخ دارید بگویید.
دوست عزیزم ، بر اساس قاعده عقلایی اصالت عدم ، من برای عدم تناسخ نباید دلیل بیاورم. بلکه آنان که می گویند تناسخ هست باید دلایل محکمی را ارائه کنند . اما با وجود این که دلایل محکمی از قائلین به تناسخ ندیده ام باز هم برای شما دوست خوبم در مورد تناسخ توضیحاتی را ارائه می دهم .
«تناسخ»، از ریشه «نسخ» و نسخ به معناى نقل است که داراى دو ویژگى است: 1. تحول و انتقال 2. پى در پى بودن دو پدیده که یکى جانشین دیگرى گردد.
نسخ در فقه به برطرف شدن حکمى به وسیله حکم دیگر، گفته مى شود که دو ویژگى بالا، در آن موجود است. در حالى که در علم کلام، درباره تناسخ، تنها به ویژگى اول اکتفا شده است; براى مثال، مى گویند تناسخ این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود که در اینجا تحول و انتقال هست، ولى حالت پى در پى بودن که یکى پشت سر دیگرى بیاید، وجود ندارد.
قائلان به «نسخ» مى گویند: روح از اول با نبات همراه بوده تا به مرحله روح حیوانى مى رسد و پس از آن به روح انسانى منتقل مى شود و پس از مرگ و جدایى روح از بدن، بار دیگر همان روح، به نبات، حیوان و روح انسان دیگر تبدیل شده و این حالت همواره ادامه دارد; البته مطالب بسیارى در این باره گفته اند که جهت اختصار از بیان آن ها صرف نظر مى کنیم.
فلاسفه متعالیه و حکماى فعلى با توجه به حرکت جوهرى مى گویند: روح انسانى، «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» است; یعنى نبات در سیر حرکتى خود (مبدل شدن قوه به فعل) به نطفه تبدیل شده و نطفه به خون بسته و خون بسته به مضغه (چیزى شبیه به گوشت جویده شده) و مضغه به استخوان و گوشت روى آن و پس از این مرحله، به روح تبدیل مى شود; به عبارت دیگر، بدن پس از تکمیل شدن در چهارماهگى و پس از شأنیت دریافت روح با یک جهش، ماده به روح تبدیل مى شود: «ثُمَّ جَعَلْنَـهُ نُطْفَةً فِى قَرَار مَّکِین ; ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَـمًا فَکَسَوْنَا الْعِظَـمَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَـهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَــلِقِینَ ; (مؤمنون 12 ـ 14) و ما انسان را از عصاره اى از گل آفریدیم، سپس او را نطفه اى در قرارگاه مطمئن (= رحم) قرار دادیم; سپس نطفه را به صورت علقه (= خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (= چیزى شبیه گوشت جویده شده) و مضغه را به صورت استخوان هایى درآوردیم و براستخوان ها گوشت پوشاندیم و سپس آن را آفرینش تازه اى دادیم; پس بزرگ است خدایى که بهترین آفرینندگان است.»
دانشمندان و فیلسوفان مسلمان در بحث هاى مربوط به نفس، درباره بطلان اندیشه تناسخ بحث هاى گسترده اى دارند که نقل آن ها در این مجال اندک نه ضرورت دارد و نه سازگار است; لذا تنها به بررسى بطلان این نظریه از دیدگاه قرآن و روایات، بسنده مى کنیم.
خداى متعال در آیات 99 و 100 سوره مؤمنون مى فرماید: «حَتَّى إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَــلِحًا فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَا وَ مِن وَرَآئِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ; (آن ها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرا رسد، مى گوید: پروردگار من! مرا بازگردانید! شاید در آن چه ترک کردم (و کوتاهى نمودم )عمل صالحى انجام دهم! (ولى به او مى گویند:) چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید (و اگر باز گردد، کارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته شوند».
این آیه دلیل روشنى بر بطلان عقیده تناسخ است آیه به صراحت از عالمى غیر از دنیا که روح، پس از مرگ و جدا شدن از بدن بدان جا خواهد رفت، یاد مى کند.
در این آیه به بدکارانى که درخواست مهلتى دیگر مى کنند، جواب رد داده، آنان را از فرصتى دیگر و زندگى مجدد در دنیا ناامید مى سازند.
خداى متعال در آیه اى دیگر، گفتار گناهکاران را چنین نقل مى کند: «قَالُوا رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوج مِّن سَبِیل;(غافر،11) مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قیامت و آگاهى بر خشم خداوند نسبت به آن ها، از خواب غفلت طولانى خویش بیدار مى شوند و در فکر چاره افتاده، مى گویند: «پروردگارا! ما را دوبار میراندى و دو بار زنده کردى و ما در این مرگ ها و حیات ها همه چیز را فهمیدیم، اکنون به گناهان خود اعتراف مى کنیم، آیا راهى براى خارج شدن از دوزخ (و بازگشت به دنیا و جبران مافات )وجود دارد؟!
چنان که دیده مى شود، سخن از دو مرگ و دو زندگى و حیات است (مراد از دو مرگ و دو زنده شدن مى تواند مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ و زنده شدن در برزخ و زنده شدن در قیامت باشد) این در حالى است که بر اساس نظریه تناسخ، ارواح انسان ها ده ها بار و صدها بار، بلکه بیشتر از آن، به زندگى دنیوى باز مى گردند.
در روایات اهل بیت(علیهم السلام) نیز از تناسخ بسیار سخن به میان آمده است که در جای خود توضیح خواهیم داد . مثلا در روایتى آمده است که امام علیه السلام در پاسخ کسى که از «تناسخ» پرسیده بود، فرمود: «من قال بالتناسخ و هو کافر بالله العظیم، یکذب بالجنة و النار; هر کس به تناسخ معتقد باشد، به خداوند بزرگ کافر است و بهشت و جهنم را انکار مى کند.»
نظم آرمانی شیطان پرستان!
قارچ
پیامبر مدرن و یارانش بخوانند
فروتنی برای کیست ؟
از کجا بدانم کار و حالی که دارم ، الهی است یا ابلیسی ؟
[عناوین آرشیوشده]
بازدید دیروز: 2
کل بازدید :108803
همت عالی [223]
بزم درویشان [265]
فرقه طریقت یا شریعت [247]
عرفان حقیقی [167]
اهل حق و آیین یاری [224]
خرقه پشمینه [754]
با صوفیان ناصاف [210]
فرقه گناباد [145]
عارفان [140]
وبلاگ مرکزی اخلاق و عرفان [220]
[آرشیو(11)]